هدیه روز مادر را با چه چیزی تزئین کنیم؟

راستی تا حالا فکر کرده اید چرا روز مادر هدیه می دهیم و چرا هدیه می گیریم؟ فکر کرده اید هدیه روز مادر چه صیغه ای دارد؟ چرا دوست داریم به مادرمان هدیه بدهیم؟ چرا دوست داریم خوشحالش کنیم؟ راستی کدوم هدیه را لایق هدیه دادن برای چنین روزی می دانید؟

نبض ما-گردآوری

هدیه ها انواع و رنگ های متفاوتی دارند به تناسب اینکه به چه میزان با شخص هدیه دهنده نزدیکی داریم و چه مناسبتی است، قیمت و نوع هدیه مان فرق خواهد کرد. اوقاتی پیش می آید که  هدیه ها مقصد زندگی را  در چند روز آینده مشخص می کنند که مکانش ممکن است مکه باشد،مشهد و یا نه دبی وجزایر قناری…گاهی هدیه ها از طلا فروشی خریده می شوند و خرج زیادی روی دست خریدار می گذارند. در موارد زیادی هدیه می تواند یک  شاخه گل با رنگی خاص باشد چرا که رنگ گل نشان دهنده احساس ما نسبت به فرد مقابل است.

در مورد هدیه دادن  باید نکاتی را در نظر داشت. هدیه به خودی خود حتی اگر از داخلش نیز با خبر نباشیم زیبا و قشنگ است و هدیه دادن عمل زیبا و پسندیده ای است. اما یک نکته اهمیتش از همه بیشتراست. و آن اینکه گاهی اوقات آداب هدیه دادن را فراموش می کنیم و یادمان می رود  هدیه دادن می تواند طرف مقابل ما را شاد کند و به او امیدی تازه بدهد.

نکاتی مهم درباره هدیه دادن

بهتر است در زمان هدیه دادن نکاتی را رعایت کنیم:

– از زمان های دور هدیه دادن وجود داشته است در عصر پادشاهان هم چیزی به نام پیشکش بوده  است. به نوعی می توان گفت هدیه دادن یک نیاز انسانی است. حتما نباید مادی باشد و در کل چگونگی هدیه دادن به کیفیت رابطه بین افراد بستگی دارد. در واقع هدیه رابطه ها را تعریف می کند،اینکه چه رابطه ای داریم ،طرف مقابلمان در چه موقعیتی قرار دارد چگونگی هدیه دادن ما را مشخص می کند. گاه هدیه دادن به پابرجایی یک رابطه می انجامد. رابطه ها را محکم تر می کند و به ارتباط ها رنگ وبوی دیگری می دهد.

– گاهی هدیه دادن  ما را از روزمره گی زندگی  نجات می دهد و باعث می شود کسالت مان با برگزاری یک مراسم یا دادن یک هدیه کوچک برطرف شود و جو شاد و صمیمی بین مان بازگردد.

– آنچه را که دوستداریم برای خودمان هدیه بیاورند به دیگران هدیه بدهیم. هدیه مان کاغذ کادو داشته باشد چراکه خلاقیت در بسته بندی کادو حرف اول را می زند.خلق نوع جدیدی از کادو کردن در هرچه بیشتر جلوه دادن هدیه ما موثر است.

– نکته بسیار حائز اهمیت در زمان خریدن کادو این است که حتما سن وسال طرف مقابلمان را مد نظر داشته باشیم.

– در زمان هدیه دادن سوپرایز کردن طرف مقابل از اهمیت خاصی برخوردار است. حتی اگر هدیه ما کوچک و بدون ارزش مادی باشد، بیش از پیش به  هدیه ما زیبایی می بخشد و ارزش واقعی هدیه مار افزایش می دهد.

هدیه

– هدیه را به موقع به طرف مقابلمان اهداء کنیم. نگذاریم سالی واندی و ماهی بگذرد تا هدیه طرف مقابلمان را بدهیم. با شرایط هدیه ندهیم چراکه آن دیگر هدیه نیست وام مسکن است.

– از ویژگیهای خوبی که یک هدیه باید داشته باشد این است که مراقب باشیم تا فاکتور یا برچسب قیمت روی هدیه مان نباشد. قیمت هدیه یکی از سری ترین مواردی است که نباید فاش شود. چه بسا زمانهایی اتیکت روی هدیه مان باقی می ماند البته این نکته هم می تواند به نفع ما باشد وهم به ضررمان.

– بهتر است در زمان خریداری هدیه  زیبا فکر کنیم وبیاندیشیم. چه بسا هدیه هایی که لبخند را بر لب طرف مقابل خشک می کند و  فرد هدیه دهنده را نیز با ناراحتی مواجه می کند. یادمان باشد در مواقعی ما بدون هیچ تلاشی فقط یک هدیه تهیه کرده ایم.

– هدیه یک داد وستد است. چه بسا زمانی که تحت شرایطی افراد هدیه می دهند، متقابلا روزی به نحوی دیگر یا در زمان مشابه به طرف مقابل باید پس داده شود. به نوعی می توان گفت در این تعامل اجتماعی افراد یکدیگر را می سنجد و اگر هدیه شان باز خورد نداشته باشد، این فرایند بین این آنها  خاتمه خواهد یافت.

– هدیه دادن و هدیه گرفتن بهانه ایست برای محکم کردن پیوندها، بیان احساساتمان آن طور که در دلمان می گذرد.

– در کل هدیه دادن یکی از نیازهای اساسی بشر است که خشنودی و خرسندی به همراه دارد. مهم ترین نکته اینکه یک زندگی خوب را هم به خودمان و هم به دیگران هدیه بدهیم.

در بسیاری موارد بدون اینکه به میزان رابطه مان فکر کنیم، هدیه می خریم و بدون فکر کردن و فقط صرفا به خاطر اینکه دست خالی نباشیم، هدیه را تهیه می کنیم، یکی از بهترین کارهایی که می توانیم هدیه را منحصر به فرد کنیم و بتوانیم بخشی از زحمت های مادرمان را پاسخگو باشیم، دل نوشته یا شعری روی آن بنویسیم.

جملاتی زیبا برای هدیه مادر

باز با گریه به آغوش تو برمی گردم

چون غریبی که خودش را برساند به وطن(فاضل نظری)

به قدر خوردن یک چای تلخ با من باش

که تلخ با تو عزیزم هنوز شیرین است(ناصر حامدی)

من دردم بی ساحل .

تو رنجت بی حاصل .

ساحر شو ، جادو کن

درمان کن ، دارو کن

بیمارم ، بیمارم ، بیمارم ، مادر جان!(اخوان ثالث)

آسودگی از محن ندارد مادر

آسایش جان و تن ندارد مادر

دارد غم و اندوه جگر گوشه خویش

ورنه غم خویشتن ندارد مادر(رهی معیری)

ای دل نگران که چشم هایت بر در

شرمنده که امروز به یادت کمتر

جز رنج چه بود سهمت از این همه عشق

مظلوم ترین عاشق دنیا ! مادر! (میلاد عرفان پور)

 

مادر نگاه خسته و تاریکت
با من هزارگونه سخن دارد
با صد زبان به گوش دلم گوید
رنجی که خاطر تو ز من دارد
دردا که از غبار کدورت ها
ابری به روی ماه تو می بینم
سوزد چو برق خرمن جانم را
سوزی که در نگاه تو می بینم
چشمی که پر زخنده ی شادی بود
تاریک و دردناک و غم آلودست
جز سایه‌ی ملال به چشمت نیست
آن شعله‌ی نگاه، پر از دود است
آرام خنده مــی زنــی و دانم
در سینه‌ات کشاکش طوفان است
لبخــنـــد دردنـاک تو ای مـــادر
سوزنده تر ز اشک یتیمان است
تلخ است این سخن که به لب دارم
مادر بلای جـــان تو مـــــن بودم
امّا تو ای دریغ گمان بردی
فرزند مهربـان تو من بودم
چون شعله‌ای که شمع به سر دارد
دائم ز جســم و جـــان تـو کاهیــدم
چون بت تو را شکستم و شرمم باد
با آن که چون خــــدات پــرستیــــدم
شرمنده من به پای تو می افتم
چون بر دلم ز ریشه گنه باریست
مــادر بــلای جان تو من بودم
این اعتراف تلخ گنــــه باریست(علی شریعتی)

ای آن که تویی صبور خانه، مادر                             ای شمع تویی فروغ خانه، مادر

ای عطر تو عطر هر بهار است، مادر                       وای (وی) مهر تو در حد کمال است، مادر

ای نام تو  ملک،چه بی ریایی، مادر                       هم شاه غم و ملک  وفایی، مادر

ای آن که بهشت  بود تو را، ای مادر                      کآن وعده ی اوست، خدا ، تورا ای مادر

ای افضل و ای سرور و  ای شاه کلیدم، مادر          زآن لحظه ی کودکی تویی امیدم، مادر

ای خواب تو بی خواب شده، هر شب و روز            زآن  لحظه خدا تو را صدا زد، مادر

این نام تو، نام توست زآن روز نخست                    زآن  دم همه  مبهوت ثنایت، مادر (جوانشیری)

 

پا به پای غم من پیر شد و حرف نزد
داغ دید از من و تبخیر شد و حرف نزد

غصه می‌خورد که من حال خرابی دارم
از همین غصه‌ی من سیر شد و حرف نزد

شب به شب منتظرم بود و دلش پر آشوب
شب به شب آمدنم دیر شد و حرف نزد

وای از آن لحظه که حرفم دل او را سوزاند
خیس شد چشمش و دلگیر شد و حرف نزد

صورت پر شده از چین و چروکش یعنی
مادرم خسته شد و پیر شد و حرف نزد (محمد شیخی)

 

تو را به جای همه کسانی که نشناخته ام دوست می دارم

تو را به خاطر عطر نان گرم

برای برفی که آب می شود دوست می دارم

تو را برای دوست داشتن دوست می دارم

تو را به جای همه کسانی که دوست نداشته ام دوست می دارم

تو را به خاطر دوست داشتن دوست می دارم

برای اشکی که خشک شد و هیچ وقت نریخت

لبخندی که محو شد و هیچ گاه نشکفت دوست می دارم

تو را به خاطر خاطره ها دوست می دارم

برای پشت کردن به آرزوهای محال

به خاطر نابودی توهم و خیال دوست می دارم

تو را برای دوست داشتن دوست می دارم

تو را به خاطربوی لاله های وحشی

به خاطر گونه ی زرین آفتاب گردان

برای بنفشیِ بنفشه ها دوست می دارم

تو را به خاطر دوست داشتن دوست می دارم(پل الووار ، ترجمه احمد شاملو)

سعید بیابانکی برای مادرش که فوت کرده است سروده تا این روز را تبریک بگوید:

ماه پشت شاخه ها بی احتیاط

مانده امشب روی دیوار حیاط

مادر از پشت درختان هراس

می رسد آرام با تشتی لباس

می چلاند خاطرات شسته را

شعرهای نارس نارسته را

خاطراتم مثل یک شعر بلند

پهن می ماند پریشان روی بند

یاد گلبانوی کاشی ها به خیر

یاد حوض و اب پاشی ها به خیر

دست هایش آشنا با آب ها

مهربان با کاسه ها بشقاب ها

امشب ای غم در دلم اتراق کن

خاطراتم را به او سنجاق کن

آن اهورای تماشایی کجاست

خسته ام عطر خوش چایی کجاست؟ (سعید بیابانکی)

 

بخشی از نامه شعرگونه امام موسی صدر که درباره مادرش سروده شده به شرح زیر است:

«ای‌ مادر خوب‌ مهربانم‌ ای‌ نام‌ تو راحت‌ روانم‌

ای‌ روی‌ تو مهر تابناکم‌ پس‌ نیست‌ ز شام‌ تیره‌ باکم‌

ای‌ پای‌ تو بر سر بهشتم‌ جز با تو مباد سرنوشتم‌

ای‌ قامت‌ روح‌بخش‌ تو جان‌ قربان‌ قدت‌ شوم‌ فراوان‌

ای‌ قلب‌ تو گنج‌ مهر یزدان‌ سرچشمۀ‌ رحمت‌ است‌ و احسان‌

لبخند توام‌ چو صبح‌ صادق‌ بر مطلع‌ سعد هست‌ ناطق‌

الفاظ‌ تو نغمۀ‌ حیات‌ است‌ در پیش‌ تو چنگ‌ و تار مات‌ است‌

ای‌ جان‌ و تن‌ من‌ از عطایت‌ پس‌ جان‌ و تنم‌ شود فدایت‌

عقل‌ من‌ و فهم‌ و دانش‌ من‌ گفتار و خصال‌ و بینش‌ من‌

از بهر کمال‌ توست‌ جویی‌ وز آن‌ سر نازنینت‌ مویی‌

اکنون‌ که‌ به‌ هجر مبتلایم‌ وز محضر مهر تو جدایم‌

این‌ نامۀ‌ تو بود انیسم‌ در کلبۀ‌ دل‌ بود جلیسم‌

شبهاست‌ رفیق‌ شام‌ تارم‌ در روز چو توست‌ غمگسارم‌

درد دل‌ خود به‌ او بگویم‌ دلجویی‌ تو در او بجویم‌

زو می‌شنوم‌ لطیف‌ بویت‌ هم‌ بوسه‌ زنم‌ بر او چو رویت‌

آرام‌ دلم‌ ز درد و غم‌ هست‌ افسوس‌ یکیست‌ وه‌ چه‌ کم‌ هست‌»

 

5/5 - (1 امتیاز)

ممکن است شما دوست داشته باشید
ارسال نظر

درصورتی‌که نیاز به مشاوره و یا طرح پرسش از پزشک را دارید، فقط در بخش «از دکتر بپرسید» مطرح کنید.

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

از پزشکان نبض‌ما بپرسید