جلوه هایی از رفتار و منش فاطمی

عواملی که در حفظ اساس خانواده، نقش سازنده ای دارد، برنامه ریزی دقیق و منطبق با واقعیت های زندگی است. اداره خانه، علی رغم اینکه ساده و عاری از پیچیدگی جلوه می کند، ظرافت های خاص خود را می طلبد که بی تردید، به کاربستن آنها سبب موفقیت و آرامش روانی زن و مرد و فرزندان خواهد بود.

نبض ما–  عدم تعادل در تقسیم کار، باعث می شود که در نهایت، یکی از دو رکن خانه از پای در آید. یکی از جلوه های زندگی مشترک امیرالمؤمنین علی(ع) و فاطمه زهرا(س) تقسیم مطلوب وظایف ناشی از زندگی مشترک بود.

مدت زیادی از ازدواج آنها نگذشته بود که خدمت پیامبر(ص) رسیدند و از او تقاضا کردند، تا کارها را میان آن دو تقسیم کند. رسول خدا(ص) کارهای خانه را به فاطمه(س) سپرد و مسؤولیتهای خارج از منزل را به علی(ع) واگذار کرد. بعد از این تقسیم بود که زهرا(س) بارها اظهار خشنودی می کرد و رضایت خود را از این تقسیم بندی ابراز می داشت.

بی تردید، تقسیم بندی پیامبر(ص) بر مبنای ساختار روحی و جسمی و مصلحت اجتماعی آنها بود

به همسرت محبت کن

این روایت در بسیاری از کتابهای روایی شیعه آمده است که علی(ع) فرمود:

روزی من و زهرا(س) در خانه نشسته بودیم که ناگهان صدای پیامبر(ص) را شنیدیم؛ به احترام آن حضرت برخاستیم. پیامبر(ص) فرمود:

بر جای خود بایستید تا من هم به شما ملحق شوم. سپس فرمود:

برای چند لحظه ما را تنها بگذار. آن گاه در خلوت از فاطمه(س) سؤال کرد: رفتار شوهرت ـ علی(ع) ـ با تو چگونه است؟

فاطمه گفت:

خوب است، اما زنان قریش مرا سرزنش می کنند که پدرت تو را به ازدواج کسی در آورد که دستش از مال دنیا خالی است.

پیامبر(ص) فرمود:

دخترم!

پدر و شوهر تو فقیر نیستند؛ خداوند، خزاین زمین را از طلا و نقره بر من عرضه کرد، ولی من به آنچه نزد اوست، رضایت دادم. خدای سبحان به جهانیان نگریست و از میان همه، دو نفر را انتخاب کرد؛ من که پدر تو هستم و علی که شوهر توست. دخترم! شوهر تو بهترین همسرهاست، تو را از نافرمانی او برحذر می دارم. سپس بیرون آمد و مرا صدا زد و فرمود:

به همسرت مهربانی کن، زیرا فاطمه، پاره تن من است، رنج او، رنج من و شادی او خشنودی من است.

رازداری حضرت فاطمه(س)

ادب و احترام زن به همسر خود، اقتضا می کند که نه تنها از طرح و بزرگ جلوه دادن کمبودهای خانه، خودداری کند، بلکه در حد امکان، کاستیها را نادیده گرفته، آنها را کوچک شمارد. هنگامی که اظهار ناراحتی، نتیجه ای جز رنجش شوهر ندارد، زن نباید کلامی در این رابطه با او بگوید. ایثار، و محبت، اقتضا می کند که او خود به ترتیبی که می داند آنها را جبران کرده و زحمت مضاعف را بر شوهر خود، تحمیل نکند.

روزی فاطمه(س) به حضور پدرش رسید، در حالی که آثار ضعف و گرسنگی از چهره زهرا(س) نمایان بود. رسول خدا(ص) وقتی این حالت را مشاهده کرد، دستهایش را به سوی آسمان، بلند نموده و گفت: خدایا گرسنگی فرزندم را به سیری تبدیل کن و وضع او را سامان بده.

پیامبر اکرم(ص) بدون اینکه زهرا(س) سخنی به او بگوید، از ضعف و گرسنگی او باخبر می شود که این خود، یکی دیگر از نمونه های پای بندی به اساس و اسرار خانواده است.

فداکاری مثال زدنی

اصولاً شالوده هیچ خانواده ای بدون گذشت و ایثار، استوار نمی ماند. در خانه ای که تمام افراد آن در اندیشه منافع شخصی خود باشند و خبری از فداکاری نباشد، مهر و صفایی در میان نخواهد بود.

در زندگی خانوادگی زهرا(س) شاهد نمونه های برجسته ایثار و فداکاری هستیم که به نمونه ای از آن اشاره می کنیم:

صبح یکی از روزهایی که علی(ع) و فاطمه(س) در کنار هم بودند، علی(ع) برای رفع گرسنگی شدید خود غذایی را از همسرش طلب کرد. زهرا(س) گفت: خود دو روز است که چیزی نخورده ام و هر چه در خانه بود برای شما و فرزندان آوردم.

علی(ع) فرمود:

چرا مرا از این امر آگاه نساختی تا برای تهیه غذا اندیشه ای کنم؟ زهرا پاسخ داد: از خدای خود شرم کردم که چیزی از تو بخواهم که انجام آن برایت دشوار باشد.

علی(ع) از خانه بیرون آمد و یک دینار قرض کرد.

خواست با آن غذایی تهیه کند که بین راه مقداد را دید. مقداد در هوای گرم مدینه، در کوچه نشسته بود. حضرت از او پرسید: چرا در این هوای گرم این چنین پریشان در کوچه نشسته ای؟

مقداد عرض کرد:

جواب این سؤال را از من نخواه و بگذار نگویم که بر من و خانواده ام چه می گذرد.

علی(ع) فرمود:

من از اینجا نمی روم تا اینکه علت پریشانی تو را بدانم. مقداد که چاره ای جز بیان وضعیت خود ندید، گفت: همسر و فرزندانم از شدت گرسنگی، دندانهای خود را به هم می فشارند و چون این وضع رقت بار برایم قابل تحمل نبود، از خانه بیرون آمدم، تا شاهد چنین وضعیتی نباشم. دیدگان علی(ع) از اشک پر شد و دانه های اشک بر محاسن مبارکش جاری گشت و رو به مقداد کرد و فرمود:

احتیاج تو به این دینار بیش از من است. پول را به او داد و برای اقامه نماز، راهی مسجد شد. نماز را با پیامبر(ص) به جا آورد. پیامبر(ص) بعد از نماز رو به علی(ع) کرد و فرمود:

آیا دوست داری من مهمان شما باشم؟

علی(ع) از شرم، پاسخی نداد.

پیامبر(ص) فرمود:

چرا پاسخ نمی دهی؟

علی(ع) گفت:

بله تشریف بیاورید. پس از آن به اتفاق یکدیگر وارد خانه شدند. فاطمه، مشغول عبادت بود پیامبر(ص) پس از سلام و احوالپرسی فرمود:

دخترم! زندگی را چگونه می گذرانی؟

فاطمه(س) از زندگی خود اظهار رضایت کرد. در همین حال، علی(ع) متوجه ظرف غذایی شد که بوی معطر آن، فضای اتاق را پر کرده بود، ظرفی مملوّ از طعامی مطبوع و معطر. علی(ع) پرسید:

این غذا از کجا آمده است؟ من تا به حال، غذایی به این مطبوعی و خوش رنگی ندیده ام.

پیامبر(ص) دست خود را بر دوش علی گذاشت و فرمود:

این طعام بهشتی، در مقابل آن ایثاری است که برای رضای خدا کردی و دیناری را که خود بدان نیازمند بودی، در راه خدا انفاق نمودی و در همان حال گریست.

شاهد سخن، اوج اظهار رضایتی است که حضرت فاطمه(س) از وضعیت زندگی خویش دارد.

نگاه روح بخش

وجود زن، در خانه می تواند محیط را به دریایی از مهر و عطوفت تبدیل کند، به گونه ای که مرد با حضور در این فضا، آرامش پیدا کرده و مرهمی بر زخمهای دل او باشد. در غیر این صورت زندگی برای او فرسایش روح و مرگ تدریجی خواهد بود. مرد، همسر خود را مایه آرامش و تسلی خاطر می داند و به تعبیر دیگر، نگاه مرد به خانه و زندگی اش نگاه کسی است که از میان موجهای سهمگین دریا، به ساحل نجات می نگرد.

مشکلات بیرونی

هر مردی برای حل مشکلات گوناگون خارج از منزل، به یک روحیه قوی و زنده، نیازمند است. او سعی می کند که از لحظاتی که در بستر آرام بخش خانه اش سکونت می یابد، برای تقلیل کاستیها و زدودن نگرانیها استفاده کند.

مردی که از نعمت چنین خانه و خانواده ای برخوردار است، در مسیر زندگی و انجام وظایف سیاسی، اجتماعی خود، فردی پیروز و موفق خواهد بود.

فاطمه(س) جایگاه حساس و بلند شوهرش را می داند؛ همچنین می داند که علی(ع) در محیط بیرون با چه مشکلاتی روبه روست. کوشش او ایجاد یک محیط آرام و باصفا در درون خانه بود، و نه تنها سخنی که موجب پریشانی او بشود بر زبان نمی آورد، بلکه آنچه می گفت در جهت اهداف همسر فداکار و دلاورش بود.

امیرالمؤمنین علی(ع) موضوع را این گونه بیان می کند:

هیچ گاه، فاطمه از من نرنجید و او نیز هرگز مرا نرنجاند؛ او را به هیچ کاری مجبور نکردم و او نیز مرا آزرده نساخت؛ در هیچ امری، قدمی برخلاف میل باطنی من برنداشت و هر گاه که به رخسارش نظاره می کردم، تمام غصه هایم برطرف می شد و دردهایم را فراموش می کردم. در جایی دیگر می فرماید: به خدا قسم! هرگز کاری نکردم که فاطمه خشمگین شود، او نیز هیچ گاه مرا خشمگین نکرد.

سپاس مجاهدت ها

فاطمه(س) در تمام مبارزات همسرش اعم از مبارزات سیاسی و جنگهای نظامی، مایه امید و دلگرمی او بود؛ در غیاب شوهر، خانه و فرزندان او را به خوبی اداره می کرد؛ با اشتیاق به انتظار بازگشت شوهر از جنگ می نشست و تمام سعی و کوشش خود را در راه آسایش او به کار می برد، به طوری که، وقتی علی(ع) برمی گشت و ساعاتی را در میان خانواده اش می گذراند، تمام خستگیهای حاصل از جنگهای طاقت فرسا، از تن او می رفت و با خیال آسوده، خود را آماده نبردهای آینده می نمود.

وقتی علی(ع) از جبهه بازمی گردد، فاطمه(س) به استقبال او می رود و با روی گشاده و لبخند حاکی از رضایت و افتخار به او می نگرد، لباس و شمشیر خون آلود او را می شوید و از حوادث میدان جنگ از او می پرسد و بدین وسیله نقش خود در جهاد سرنوشت ساز اسلام و در تقویت روانی شوی مجاهدش، ایفا می کند.

دردهای علی(ع)، دردهای فاطمه(س) نیز هست، از این رو، گفتار و کردار زهرا(س) در راستای خواست علی(ع) بود. حمایت و پشتیبانی فاطمه(س) از همسرش به اندازه ای مهم و مؤثر بود که علی(ع) مادامی که همسرش زنده بود، تن به بیعت نداد.

خلیفه اول و دوم چندین بار تقاضای ملاقات او را کرده بودند و فاطمه(س) نپذیرفته بود؛ اما تاریخ می نویسد؛ علی(ع) در واپسین روزهای حیات زهرا(س) نزد او آمد و تقاضای آنها را برای ملاقات فاطمه(س) بازگو کرد، و از او اجازه خواست. زهرا(س) چنین گفت:

خانه از آن شما و من نیز در اختیار شما هستم، آنچه خود صلاح می دانی عمل کن. این را گفت و چادر بر سر کشید و صورت خود را به آن سوی اتاق متوجه ساخت.

اشک ها بدرقه راهش

پیمان وفاداری و پیوند زناشویی، در خانه علی(ع) آن چنان محکم و استوار بود که تنها مرگ می توانست در ظاهر، آنها را از هم جدا کند. فاطمه(س) با شهادت خود، قلب علی(ع) را که هنگام ورودش به خانه او قوت و اطمینان بخشیده بود، چنان بی تاب و تحمل کرد که در باور هیچ ناظری نمی گنجید.

روزی فاطمه(س) به علی(ع) گفت:

هنگام فراق، نزدیک شده است؛ سخنانی دارم که می خواهم با تو بگویم.

علی(ع) فرمود:

آنچه دلت می خواهد بگو، علی(ع) بر بالین فاطمه(س) نشست و دستور داد کسی داخل اتاق نباشد.

دخت پیامبر(ص)، این گونه آغاز کرد:

ای پسرعم! از شروع زندگی ام با تو در هیچ امری مخالفت تو را نکردم، و هرگز از من دروغ و خیانت، سر نزد. علی(ع) در حالی که او را تصدیق می کرد، گفت:

تو باتقواتر و متواضع تر از آن هستی که من تو را بر چنین امری سرزنش کنم. آه چقدر جدایی و دوری از تو بر من دشوار خواهد بود! مصیبت پیامبر(ص) برایم زنده می شود. از دست دادن تو برای من بسیار سخت و ناگوار است. از این مصیبت به خدای خود پناه می برم و دل به او می سپارم. مصیبت فراق تو آنقدر تلخ و سنگین است که تحمل آن برای علی(ع) مشکل و طاقت فرساست. مصیبتی که هیچ چیز نمی تواند آن را جبران کند؛ این دردی است که درمانی برای او نمی بینم.

سپس علی(ع) سر فاطمه(س) را به سینه چسباند و با هم گریستند. گریه فاطمه(س) برای تنهایی علی(ع) و اشک علی(ع) برای از دست دادن یار و حامی وفادار خود بود.

منبع: مجله پیام زن

امتیاز به مطلب post

ممکن است شما دوست داشته باشید
ارسال نظر

درصورتی‌که نیاز به مشاوره و یا طرح پرسش از پزشک را دارید، فقط در بخش «از دکتر بپرسید» مطرح کنید.

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

از پزشکان نبض‌ما بپرسید